نهضت آزادی ایران

نهضت آزادی ایران

نهضت آزادی ایران
نهضت آزادی ایران

نهضت آزادی ایران

نهضت آزادی ایران

گزارش جلسه پانزدهم دادگاه مهندس عباس امیر انتظام و شهادت محمد توسلی


گزارش جلسة پانزدهم دادگاه امیر انتظام

شهادت محمد توسلی

(23 اردیبهشت ماه 1360(

 

پانزدهمین جلسة دادگاه عباس امیرانتظام روز 23 اردیبهشت در محل زندان (اوین) به ریاست  آیت الله محمدی گیلانى تشکیل شد. در ابتداى جلسه گیلانى عباراتى از خطبهء غدیرخم را قرائت و تفسیر کرد و سپس از آقاى مهندس توسلى که براى شهادت برله آقای مهندس امیرانتظام در دادگاه حاضر شده بود دعوت کرد که بیانات خود را بگوید.

 

شهادت محمد توسلى

 

«بسم الله الرحمن الرحیم»

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، فبشر عبادى الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه، اولئک الذین هدیهم الله و اولئک هم اولوا الالباب»

با تشکر از دادگاه محترم که درخواست بنده را اجابت فرمودند. چون به اسم بنده ضمن مطالبى که نمایندهء محترم گفته اند اشاره شد، وظیفة اخلاقى و شرعى خود دانستم که به عنوان شاهد در این دادگاه، مطالبى را که در مورد آقاى مهندس امیرانتظام اطلاع دارم، به اطلاع برسانم. در دو جلسة گذشته که آقاى شیخ محمد منتظرى و آقاى (عبدالمجید) معادیخواه صحبت کردند، همان طورى که اطلاع دارید آقاى منتظرى یک ساعت و آقاى معادیخواه دو ساعت به عنوان شاهد در این دادگاه محترم صحبت کردند. بنده نوار کامل سخنان آقاى منتظرى را شنیدم و دیروز هم در این جلسه حضور داشتم. در بیانات این دو برادر هیچگونه مطلبى که دال بر شهادت باشد نیافتم که از ریاست محترم دادگاه بنده هم این انتظار را دارم که تقریباً در همین حدود به بنده فرصتى لطف کنند تا مطالبى راکه لازم مى بینم در این دادگاه مطرح کنم، که البته این مقدمات براى شهادتى که در دادگاه خواهم داد، ضرورى است.

آنچه که آقاى محمد منتظرى و آقاى (عبد المجید) معادیخواه در این دادگاه مطرح کردند، دقیقاً همان مطالبى بود که نمایندة محترم دادستان مطرح کردند. مطالبى هم که ایشان فرمودند محورهایش دقیقاً همان مسائلى است که در یک سال و نیم گذشته در رسانه­هاى گروهى ما و در بیشتر روزنامه هاى ما و در بعضى از خطبه های نماز جمعه و سخنرانی­ها عنوان شده است. مسائلى از قبیل حمله به دولت موقت، حمله به جناب آقاى مهندس بازرگان، حمله به نهضت آزادى ایران به عنوان یک جریان فکرى در اجتماع، حمله به وزراى دولت موقت. بنابراین شرط انصاف حکم می­کند که ما این واقعیت را بپذیریم که این دادگاه، دادگاه آقاى امیرانتظام نیست. بدون اینکه بنده خواسته باشم در مسائل گفته شده وارد بشوم، این واقعیت حاکم است و ما نمى­توانیم چشممان را ببندیم. بنابراین بنده مى­خواهم مطالب را خیلى عام­تر و بازتر بر اساس واقعیاتى که در درون انقلاب ما وجود دارد، در این دادگاه محترم مطرح کنم. در بیاناتى که امام در دو روزگذشته در جمعى از روحانیون محترم داشتند، اهمیت دادگاه­هاى انقلاب و نقش آنها را در انقلاب ما به طور بارزى تأکید فرمودند که:

«چقدر حساس است که اگر دادگاه هاى انقلاب ما که سمبل تفکر اسلامى ما هست و به خصوص چون قصاص شرعى که در این دادگاه ها وجود دارند، نمایندة اسلام هستند بنابراین آنچه که از این دادگاه ها خارج مى شود انعکاسى از انقلاب اسلامى ما هست و صدور انقلاب هم از همین جاها انجام مى شود و این عملکرد ما هست که مى تواند انقلاب را صادر بکند و براى دیگران الگو و اسوه و نمونه باشد.»

آنچه که من حیث المجموع براساس واقعیاتى که در یک سال و نیم­گذشته در جامعة ما وجود داشته و در این دادگاه هم وجود دارد این است که این دادگاهى است که متهمین اصلى و ردیف  اول این دادگاه مجاهد نستوه آیت الله طالقانى، شهید استاد مطهرى، آقاى مهندس بازرگان، آقای دکتر سحابى، استاد شریعتى و دکتر على شریعتى هستند. این هرمى است که در رأسش این افراد قرار دارند. در سطح پایین­تر این هرم در واقع متهمین ردیف دوم این دادگاه قرار دارند. چون هرم باز مى شود، طبیعتاً افراد بیشترى جا دارند و من به عنوان نمونه و سمبلیک افرادى مثل آقاى مهندس عزت الله سحابى، دکتر ابراهیم یزدى، و دکتر مصطفى چمران را نام        مى­برم. متهمین بعدى این دادگاه افرادى شاید مثل بنده هستند که تعداد آنان خیلى بیشتر است و با اجازة آقاى امیرانتظام باید عرض کنم که متهمین ردیف­هاى بعدى افرادى مثل آقاى امیرانتظام هستند. بنابراین براى اینکه دادگاه بتواند نقش خودش را در این شرایط حساس انقلاب ایفا کند، به خصوص با مطالبى که ریاست محترم مطرح فرمودند و تأکید بر اینکه باید شکاف­ها پر شود و نباید نفاق بیشتر شود و امام همیشه تأکید بر وحدت و یکپارچگى داشته­اند، باید متهمین اصلى در این دادگاه حضور داشته باشند، نه فقط آقاى امیرانتظام. ملت ما امروز رنج مى­برد که چرا آن وحدت و یکپارچگى روزهاى اول انقلاب وجود ندارد. شما بروید در بین مردم و بپرسید، همه رنج مى­برند. بنده در اینجا این نکته را باید اضافه بکنم که جریان مبارزات ملت ما در نیم قرن گذشته که مبارزات مکتبى و اسلامى به تدریج شکل گرفته است، همین افرادى که به عنوان متهمین اصلى اسم بردم کسانى هستند که از نیم قرن قبل در شرایطى که اصلاً حرف از اسلام زدن امکان پذیر نبود بذر رهایى را پاشیدند و به تدریج این بذرها در قلوب مردم ما به خصوص نسل جوان ما ریشه کرد و این ریشه­ها و جوانه­ها بود که بالاخره انقلاب اسلامى ما را به پیروزى رسانید. طبیعى است که در طول این مبارزه همه نوع افراد در جریان مبارزات سیاسى، اسلامى ملت ما مشارکت داشته باشند. این طور نباید مطلق گرایى بکنیم که همه از ابتدا یکدست و یکپارچه بوده­اند. امروز هم نیستند. این یک تحلیل است اگر فکر بکنیم که همه مى­توانند یکدست و یکپارچه و با یک بینش و با یک برداشت باشند. اگر چنین بود همین آیه­اى که تلاوت کردم مصداق نداشت. قرآن بشارت مى­دهد به کسانى که اقوال مختلف را مى­شنوند و بهترین را انتخاب می­کنند. اگر قرار بود یک قول، یک بینش در جامعة اسلامى ما و به خصوص از دیدگاه تشیع وجود مى­داشت که دیگر اقوال مختلف وجود نداشت. اگر قرار باشد که ما همان طور که در انقلاب­هاى مارکسیستى عمل شده است، مسلمان را قالبى و یکدست بسازیم که دیگر ضرورت طرح دیگر اقوال مختلف وجود نمى­داشت.

توجه کنید به قسمت دوم آیه "اولئک الذین هدیهم الله " (اینها کسانى هستند که خداوند آنها را هدایت کرده است). پس بنابراین هدایت خدا مشمول کسانى مى­تواند بشود که اقوال مختلف را بشنوند و برداشتهاى مختلف را بگیرند و انتخابگر باشند. اینکه ما در نگرش تشیع مراجع مختلف و نتیجتاً برداشتهاى متفاوت را پذیرفته­ایم و ما آزاد هستیم که از هر مجتهدى تقلید بکنیم، همین ضرورت است. این توضیح را نیز در اینجا عرض کنم در مورد آقای نزیه و افرادى مثل آقاى نزیه در این یک سال و نیم مسائل زیادى گفته شده و مى شود که آقاى نزیه عضو نهضت آزادى ایران بوده است، بنابراین رفتار و عملکرد آقاى نزیه سمبل و معرف نهضت است. این طور نیست.

واقعیات این است که بعد از کودتاى 28 مرداد که نهضت مقاومت ملى تشکیل شد، عده اى از مسلمان­هاى متعهد مثل آقاى مهندس بازرگان و آقاى دکتر سحابى و عده­ای از روحانیون و       عده­اى از افراد صادق در آن شرایط خفقان حاضر بودند جانشان را و زندگى خود را به مخاطره بیندازند و با انگیزة سیاسى و براى نجات مملکت خود را درگیر مبارزه مى­کردند. جلب همکارى این افراد براى مبارزات گذشته مغتنم بود که بتوانند از خدمات این افراد صادق و علاقه­مند استفاده کنند و آقاى نزیه هم که در سال 40 عضو نهضت بودند از همین افراد بودند که از نظر تفکر سیاسى با نهضت هماهنگى داشتند و از نظر فکرى و ایدئولوژیک به مشى فکرى و سیاسى که در مرامنامة نهضت آزادى ایران آمده بود، احترام قائل بودند و خدمات ارزنده­اى نیز کردند. طبیعى است وقتى که مبارزات رشد پیدا کرد هرکس تا حدى کششى داشت و خارج از آن حد  مى­بریدند. این توضیح را از این نظر دادم که در مورد افرادى مانند آقاى نزیه و امثالهم نباید آن خدماتى که این افراد در گذشته کرده­اند نادیده بگیریم و اگر اعمال خلافى در طول انقلاب انجام داده اند یا اظهاراتى کرده­اند که برخلاف مسائل انقلاب و برخلاف مرامنامه و خط مشى نهضت آزادى ایران بوده آنها را به حساب نهضت بگذاریم. کشش آنها تا همین اندازه بوده و تا همین حد توانسته اند جلو بیایند.

آقایان محمد منتظرى و معادیخواه:

بنده به هیج وجه نمى­خواهم در مورد مطالبى که آقاى محمد منتظرى و آقاى معادیخواه گفته­اند پاسخ بدهم. اینگونه برخورد در شأن ما نیست و هیچگاه نیز ما اینچنین عمل نکرده­ایم. اما یکى دو

نکته را ناچارم در اینجا بگویم. در مورد آقاى شیخ محمد منتظرى که دوست داشتم در اینجا مى­بودند و در حضور ایشان مسائل را می­گفتم ولى حتماً مى­شنوند. ایشان همان طورى که پدر بزرگوارشان شهادت دادند و براساس اصل فقهی استصحاب تا موقعى که خلاف آن ثابت نشود سارى و جارى است، بنده به سوابق قبل از انقلاب ایشان کارى ندارم، فقط در مورد عملکرد ایشان بعد از انقلاب بنده کتابى از ایشان را تقدیم ریاست محترم دادگاه می کنم که ایشان به اکثر شخصیتهایى که امروز مسئولیت ادارة مملکت ما را به عهده دارند موهن­ترین توهین ها را کرده­اند. وقتى ایشان به آقاى دکتر بهشتى «راسپوتین» لقب مى­دهند، یا نمى­دانند راسپوتین یعنى چه که بسیار ناگوار است یا مى­دانند که ناگوارتر است. زبان بنده الکن است از اینکه الفاظى که ایشان در مورد شخصیت­هاى مملکتى به کار برده­اند، در این دادگاه محترم عرض بکنم. کتاب را که قسمتهاى مورد نظر با خط قرمز مشخص شده است عیناً تقدیم دادگاه مى کنم. جریان دادگاه همه جا منعکس مى شود. این در شأن یک دادگاه اسلامى نیست که یک چنین افرادى بیایند و یک ساعت وقت دادگاه را بگیرند و هیچگونه شهادتى در متن صحبتشان نباشد و صرفاً اتهامات ناروایى وارد بکنند و دادگاه نیز سکوت کند. یکى از اتهامات متوجة خود من بود مبنى بر اینکه بنده اطلاعاتى به امریکاییان مى­دادم و بنابراین جاسوس هستم و باید به دادگاه احضار شوم و بازجویى شوم. بنده از دادگاه محترم درخواست مى کنم که ایشان مدارک اتهام وارده را تسلیم دادگاه نمایند که رسیدگى بشود و اگر این اتهام کذب محض بود که قطعاً هست در همین جا ایشان طبق موازین شرع مجازات بشوند؛ تا موجب تنبه شود و ایشان و دیگران در جمهورى اسلامى دست از این گونه شیوه­هاى استالینى و تخریبى بردارند. در مورد آقاى معادیخواه هم بنده ناچار هستم که یک نکته را عرض بکنم. ایشان دو ساعت به جناب آقاى مهندس بازرگان بد گفتند و توهین کردند درحالى که ایشان در اینجا حضور نداشتند و دادگاه، دادگاه آقاى مهندس بازرگان نبود. مردى که نیم قرن در این مملکت خدمت کرده و یکى از پایه­هاى اصلى انقلاب ما و مبارزات سیاسى ما بوده که دوست و دشمن معترف هستند، دوساعت در دادگاه انقلاب اسلامى به ایشان توهین مى­شود. ایشان کسى  است که امام قوى­ترین تمجیدها را نسبت به اوکرده، هم در موقع انتصاب ایشان به عنوان نخست وزیر دولت موقت که یک جمله اش را مى­خوانم «.. به موجب اعتمادى که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعى که از سوابقتان در مبارزات اسلامى و ملى دارم...» و هم به هنگام قبول استعفاى آقاى بازرگان در آبان ماه 1359 که مجداً امام خمینى مى­نویسند «ضمن قدردانى از زحمات و خدمات طاقت فرساى ایشان در دورة انتقال و با اعتماد به دیانت و حسن نیت مشارالیه استعفا را قبول مى­کنم. از دعوتى که امام از مسئولین مملکتى براى رفع تشنج به عمل آورده­اند و از جناب آقاى مهندس بازرگان هم دعوت شد، چندماه نگذشته است. دعوت ایشان در آن جمع یعنى چه؟ یعنى ایشان مورد اعتماد امام هستند. برادر آقاى مهندس بازرگان فوت مى­کند، شما متن تسلیتى که امام براى ایشان فرستاده­اند مطالعه بکنید، متن تسلیتى که آیات عظام و شخصیتهاى سیاسى و اجتماعى به ایشان داده­اند مطالعه بفرمایید که چطور ممکن است کسانى که خودشان را در خط امام مى­دانند اینچنین با عملکرد وگفتار امام در تضاد و تناقض باشند؟ آیا محمد منتظرى ها و معادیخواه ها کسانى نیستند که مى خواهند براى رهبرى انقلاب تعیین تکلیف بکنند؟ آیا فکر نمی کنید چنین افرادى عملکردشان از عوامل تشنج در درون انقلاب باشد؟

 

دادگاه امیر انتظام یا دادگاه یک جریان فکری؟

بنده برمى­گردم به همان اصلى که این دادگاه، دادگاه آقاى امیرانتظام نیست، بلکه دادگاه یک جریان فکرى اصیل اسلامى است. نکته­اى که فراموش کرده­ام قبلاً بگویم لازم است در اینجا اضافه کنم که در این جریان فکرى افرادى هم بوده­اند که در این جریان تغذیه کرده­اند و رشد کرده­اند و امروز پشت افرادى مانند آقاى دکتر بهشتى و آقاى دکتر باهنر که به طور نمونه و سمبلیک اسم  مى­برم، هستند که در این جریان تغذیه کرده­اند و رشد کرده­اند. از افتخارات دکتر بهشتى این بوده که با انجمن اسلامى مهندسین و انجمن اسلامى پزشکان محشور بوده اند و سخنرانى داشته­اند و تبادل نظر کرده­اند. دکتر باهنر هم همین طور، شاید شروع کار اجتماعى ایشان از سخنرانی­هاى ماه مبارک رمضان در مسجد هدایت در کنار مرحوم آیت الله طالقانى شروع شده باشد. بنابراین پیشنهاد بنده این است که اگر دادگاه محترم این پیشنهاد را منطقى تشخیص مى دهند و مى خواهند مسائل واقعأ روشن بشود به جاى امیرانتظام متهمین ردیف اول و اصلى در این دادگاه حضور پیدا کنند و ما این درخواست را قبلاً هم کتبى به دادگاه تسلیم کرده ایم. بنابراین اگر چنین عمل بشود متهمین اصلى خود پاسخگوى اتهامات بوده و هستند.

حاکم شرع: « پاسخگویى از چه؟... چون باید توضیح بدهم که در دادگاه شما هم پاى آقاى مطهرى را تلاش کرده­اید که اینجا وارد کنید و هم آنچه که قبلاً عرض کردم که تلاش بشود براى وحدت متأسفانه سرکة انگبین صفرا مى­آورد. آقاى بهشتى یکى از افتخاراتش یعنى آقاى بهشتى شاگرد بوده؟ یا آقاى بهشتى خود معلمى بوده؟ جاى تردید نیست که آقاى بهشتى عمرش را در تعلیم و تربیت گذرانیده است. شما مرحوم آیت الله طالقانى را براى اینکه چهرة دادگاه را مشوش کنید و دادگاه را به محاکمه بکشانید و از مسائلى صحبت می­کنید که دادگاه ناچار است براى تبرئه خود جواب شما را همین جا بدهد. آقاى طالقانى کسى در صداقت و فضل و رسیدن آقاى طالقانى به اسلام شبهه­اى ندارد. آقاى فلان و بهمان کتاب­هایشان هست که به انبیاء نسبت شرک مى­دهند، این نمى­تواند الگوى اسلام باشد. ما نمى­خواهیم نام افراد اینجا برده بشود. لایقاس مطهرى و فلان و فلان. آقاى مطهرى از نوابغ بشریت بوده، تقاضاى جناب عالى اگر این است که با تشویش ذهن دادگاه، متهمین ردیف اول... بشوند؟ شما چرا متهم تراشیدید در اینجا؟ اگر یک جریانى واقع       می­شود کسى آمده می­گوید این جریان آقاى امیرانتظام در ارتباط با دولت موقت است شما تلاش

مى­کنید، پس آقاى طالقانى هم هست، پس فلان هم هست، فکر نمی کنم این زیبندة شما باشد. شما خودتان نقادى مى­کنید که فلان فلان، مثلاً پدرشان چنین بود و بسیار خوب شما آقاى توسلى چطور؟ شما حالا دادگاه را به محا کمه مى­برید این دادگاه... شما خیلى روشن بوده امام فرموده دادگاه حساس، دادگاه مشکل، اما چه مى­توان کرد که متهم و هواداران متهم و مقابلان متهم هیج مراعات فضیلت و حق را نمی کنند. به متهم تذکر دادیم که آقا «خیرالکلام قل و دل» گفت بنده باید اینجا سخن سرایى کنم. پنج جلسه باید صحبت کنم «الکلام یجر الکلام». آقاى متهم وقتى که این طور گفت آقاى بازرگان از روى احترامشان در این دادگاه تجلیل شد و آن اندازه تجلیل شد که حتى من مورد مواخذه واقع شدم. از آقاى دکتر سحابى تجلیل شد و کوچک ترین اسائة ادبى به آنها نشد از ناحیه دادگاه. اگر به آقاى بازرگان خارج دادگاه خداى ناکرده کسى به ایشان اهانت کند، دادگاه چه کار کند، خدا نکند. و جناب عالى امروز دارید آقاى بازرگان را در این جریان  مى­گذارید و شما دادگاه را دارید مشؤه می­کنید و خودتان رئیس دیوان عالى کشور شده­اید در دادگاه و دستور مى­دهید به دادگاه این کار را کند. آیا این معنى شهادت است؟ این معنى دفاع است؟ شما یا شهادت دهید یا دفاع کنید از آقاى امیرانتظام هردو را مى­پذیرم بالاى دیده من. اما بخواهید دادگاه را به محاکمه بکشانید، دادگاه ناچار مى­شود تبرئه کند. شما به آقاى مطهرى بزرگمردى بود و آقای طالقانى اسلام شناسان را با آنهایی که از طریق آنها به اسلام مى­رسیدند مقایسه نکنید، من کتاب­هاى آقایان را دارم که اگر حسن ظنى به اینها نبوده آن طور دیگر  مى­خواستند به انبیاء نسبت شرک داده­اند. کتاب.... شما جناب آقاى توسلى من خیال مى­کنم دفاع از آقاى امیرانتظام هرجور بخواهید بکنید مى­پذیرم، نقادى هرنحو که مى­خواهید بفرمایید بالاى دیده. اما به دادگاه بخواهید دستور دهید که متهمین ردیف اول را خودت تعیین کنى، دوم را خودت تعیین کنى، سوم هم خودت تعیین کنى، شما حکم رئیس دیوان عالى کشور را داشته اید؟ خیال نمى کنم.»

توسلى: «بنده به هیج وجه قصد دستور دادن ندارم. صرفاً به عنوان پیشنهاد و بیان واقعیات این مطلب را خدمتتان عرض کردم و بنابراین تصمیم گیرنده جناب عالى و دادگاه محترم خواهند بود.»

حاکم شرع: «هیج یک از این آقایان که شما بر شمردید اتهامى ندارند. جناب آقاى بازرگان محترم

است پیش من عزیز است. حتى من گفته ام که مورد احترام قاطبة ملت است و آقاى بازرگان ممکن است کج سلیقگى داشته باشد خودشان هم قبول می­کنند. آقاى بازرگان مرد بزرگى است و بزرگى­اش همین که اشتباه خودش را مى­پذیرد و اشتباه ممکن است داشته باشد. در حسن نیت و خدمت صادقانة آقاى بازرگان و روز اول ایشان تشریف آوردند من گفتم که آقاى بازرگان اول کسى است که دین را به طرف دانشگاه آوردند و عرض کردم که انجمن اسلامى دانشجویان را ایشان تشکیل دادند و ما هم به قضاوتى ننثسشته­ایم. حرفى زده مى شود اما به قضاوت ننشسته­ایم و حکم ما هم بیرون نیامده. آقاى بازرگان، محترم، جناب آقاى دکتر سحابى، محترم، عزیز، جناب آقاى توسلى خدمتگزار، محترم، عزیز، جناب آقایان دیگر، دکتر یزدى ما شاهد بودیم خدمت کردند و تلاش ما این باشد که ان شاءالله خداوند متعال ما را جمع کند با هم.

استدعا دارم که شما هرطور دفاع از آقاى امیرانتظام بکنى، هرجور شهادت به نفع ایشان بدهى و هرجا نقادى دارى به عنوان نقد بالاى دیده من است و بنده مى پذیرم. شما را مرد صالحى        مى­دانم، شما شهردار بوده­اى من خدمات شما را دیده ام و شما مرد برجسته­اى هستى.»

 

« آقای توسلی ادامه می دهند»

«بنده تشکر مى­کنم از لطف و مرحمت شما، بنده این مطلب را تلاش مى­کردم عرض بکنم. وقتى که نمایندة محترم دادستان انقلاب در مورد آقاى امیرانتظام اتهاماتى مطرح مى­کنند و این اتهامات مستقیماً به دولت موقت مربوط مى­شود و بعد ایشان مطلب را ادامه مى دهند که این همان خط نهضت آزادى ایران است و این را به صورت یک جر یان مطرح مى­کنند. مرحوم آیت الله طالقانى از بنیانگذاران نهضت آزادى ایران هستند، بنابراین اگر نهضت آزادى ایران متهم هست که یک جریان انحرافى در این مملکت به وجود آورده است به این علت است که عرض می کنم ایشان هم جزو متهمین ردیف اول هستند.»

حاکم شرع: «ایشان مدعى است و آن آقا هم مدعى الیه هستند بنده هم حاکمم. ارزش حرف­هاى اینجا را بعداً من باید رویش مطالعه کنم آیا حرف ایشان ارزش داشته و یا حرف آقا ارزش داشته یا نه؟ شما مطمئن باشید که ما به همة مبادى انقلاب احترام مى گذاریم. چه کسى است که خداى ناکرده به آقاى بازرگان بى احترامى کرده باشد؟ ما حتى به ایشان آن روز هم عرض کردیم که جناب عالى شیخ طایفه هستید، آقاى بازرگان را جلو مى­اندازند و گفته­ایم آقاى بازرگان شخصیتى است. البته توى دادگاه حرف زده مى شود، بحث مى­شود، صحبت مى­شود، آن طورى که بخورد به دادگاه، شما هرجور دفاع از آقاى امیرانتظام بکنید بنده نه اینکه بگویم که شاهدى نه، به آقاى بازرگان هم عرض کردم وقتى که ایشان دفاع کردند به ایشان اشکال شد، حتى جناب آقاى دکتر سحابى داورى هم کردند که آقاى دکتر ایشان گفتند داورى بى خود است، گفتم داورى مى­کنند چون شخصیتى است. بعد شما خواهش می­کنم آنچه به نفع آقاى امیرانتظام تمام مى­شود و به نفع نهضت محترم آزادى تمام مى­شود مى­فرمایند ما رویش مطالعه مى­کنیم. »

توسلى: «بسیارخوب بنده در همین جهت مطالبم را ادامه مى دهم. آنچه که در کیفرخواست مطرح شده چهار اتهام اصلى است علیه آقاى امیرانتظام که دو قسمتش را آقاى دکتر یزدى قبلاً اینجا شهادت دادند و علاقه­مند بودندکه اینجا در دادگاه حضور پیدا کنند. اما به علت گرفتارى نتوانستند و نامه­اى نوشته­اند به دادگاه که بنده تقدیمتان مى­کنم. این دو نامه است که آقاى دکتر یزدى به دادگاه نوشته اند که بنده عیناً قرائت می کنم. اجازه مى فرمایید؟»

محمدى گیلانى: «بفرمایید»

ریاست محترم دادگاه شمارة یک انقلاب حجت الاسلام والمسلمین آقاى محمدى گیلانى

پیرو توضیحاتى که در موضوع خروج اتباع خارجى از فرودگاه مهرآباد و اشیاء و لوازم شخصى و خانگى آنان و جلوگیرى از خروج افراد خاطى و یا لوازم مربوط و متعلق به دولت ایران یا مؤسسات ایرانى و همچنین کنترل خروج ارز در طى دوران مسئولیت دولت موقت در محضر دادگاه داده شد، به اطلاع مى­رساند که اسنادى در حدود 80 برگ شامل اوراق مأموریت ها. توضیح عرض می کنم که آقاى مهندس رضا مسموعى که مسئول مستقیم در فرودگاه مهرآباد بودند روزى به دادگاه مراجعه کرده بودند که این اسناد را به دادگاه عرضه کنند، متأسفانه این اسناد از ایشان گرفته شده و در خدمت نمایندة محترم دادستان انقلاب هست.

درخواست این است که این 80 برگ اسناد در این دادگاه خوانده بشود و در اختیار رسانه­هاى گروهى گذاشته بشود.»

نمایندة دادستان: «آقایانى در دادگاه حاضر بودند و آقاى مسموعى که ایشان اشاره کردند و اوراقى داشتند و مى­خواستند بیایند در رابطه با همین پرونده توضیحاتى بدهند، نحوة رفتار ایشان در دادگاه طورى بود که عضو محترم حقوقدان دادگاه متوجه شدند که ایشان حرکاتى دارند. [عضو حقوقدان اضافه مى­کند: «ایشان شخص دیگرى بود.»] به هرحال علت اینکه اسناد در دست دادستانى هست رفتند نزد جناب آقاى لاجوردى دادستان محترم این اوراق را دادند که بررسى بشود، ایشان گفتند که این اوراق و اسناد در دو نسخه تهیه شده، فتوکپى شده، شما یک نسخه براى خودتان نگه دارید و یک نسخه را به من بدهید. بنده رفتم آنجا بررسى کردم گفتند شما کنار بگذارید هر نسخه اى که شما دارید ما هم داشته باشیم، آنها را عیناً به شما مى­دهیم. وقتى بررسى کردیم دیدیم که از این 80 برگ دو فتوکپى اضافه است به ایشان گفتم همین حرف شما یک مقدار دادسرا را وادار مى کند که تأمل بکند، شما فرصت دیگرى بیایید الان مشغول دادگاه هستیم و علاوه براین دادگاه سه دادگاه دیگر داریم. اینها را مطالعه بکنید که ما یک نسخه داشته باشیم به شما بدهیم و چرا شما گفتید که از اینها دوتا فتوکپى موجود است و نیست. ایشان جوابى ندادند؟ گفتند اگر جز این بود اینها را ما عیناً به شما مى دادیم وهنوز هم نیامدند، این طور هم که بنده بررسى کردم یک سرى اوراق درهم هست و اساسى­ترینش را که آقاى بازرگان ارائه داده­اند این بود که چهار ماه بعد از پیروزى انقلاب دادستان کل انقلاب دستور داد عده­اى از کمیته بروند آنجا و ناظر باشند که هر خارجى که مى خواهد خارج بشود تحت کنترل و بررسى قرار بگیرد. مع ذالک ایشان اگر هستند الان همین امروز فتوکپى تهیه مى­شود و به ایشان داده مى­شود، یا اگر نیستند و یا اگر دکتر یزدى مى­خواهند این اوراق را ببینند مسئلة خاصى نیست و در اختیار ایشان قرار خواهد گرفت. فقط یک نسخه از این پیش دادستانى مى­ماند.»

مهندس توسلى: «اجازه مى­فرمایید چون که اسناد خیلى مهم است درخواست مى­شود که این اسناد در اینجا خوانده شود. »

نمایندة دادستان: « خود شما مى­خواهید همین الان اینجا آن را بخوانید، مسئله­اى نیست»

مهندس توسلى: «نامة دوم آقاى دکتر یزدى به دادگاه؟ اجازه مى فرمایید؟»

ریاست محترم دادگاه شمارة یک انقلاب حجت الاسلام والمسلمین آقاى محمدى گیلانى

در مورد روابط خارجى دولت موقت با دولت لیبى و سازمان آزادى بخش فلسطین مطالبى در کیفرخواست علیه آقاى امیرانتظام عنوان شده است که لازم است براى روشن شدن حقیقت امر مطالب و توضیحات زیر به اطلاع دادگاه محترم و مردم قهرمان ایران برسد.

الف- در مورد روابط با دولت لیبى:

همان طور که در دادگاه معروض گردید پس از آنکه این جانب تکلیف خدمت در وزارت امور خارجه را قبول نموده و کار خود را آغازکردم ابتدا طرح سیاست خارجى جمهورى اسلامى را تنظیم و در هیئت دولت و شوراى انقلاب مطرح نمودم که به تصویب رسید. شوراى انقلاب تنها در یک مورد، رابطه با دولت لیبى، نظر خاص داشت و لذا تصویب نمودند که اولاً ارتباط دیپلماتیک با لیبى در سطح کاردار برقرار شود، ثانیاً همزمان با این امر، هیئتى براى بررسى سرنوشت امام موسى صدر به لیبى اعزام گردد.

پیرو این مصوبة شوراى انقلاب، وزارت امور خارجه هیئتى را مأمور سفر به لیبى جهت تدارک برقرارى روابط تعیین نمود و بیانیه­اى در تاریخ 27/4/58 به شرح زیر صادر نمود:

بیانیة وزارت امور خارجه

« در اثر تماس­هاى برادرانة مستمر مقامات دولت موقت جمهورى اسلامى ایران با برادران و همکاران لیبیایى مقرر شد که به دعوت لیبى هیئتى از جانب وزارت امور خارجة جمهورى اسلامى در آیندة نزدیک به لیبى بروند تا با مقامات آن کشور نسبت به تکمیل مذاکرات پیرامون استقرار مناسبات دیپلماتیک گفتگو کنند.

این هیئت قرار بود بعد از ماه مبارک رمضان آن سال به لیبى سفر کند. اعضاى هیئت نیز تعیین شده بودند. پس از انتشار این بیانیه، در یک تماس تلفنى توسط یکى از مراجع محترم قم به این جانب اطلاع داده شد که در جلسة مشترک مراجع عالى قدر و آیات عظام در حضور امام امت این موضع بحث شده است و تصمیماتى گرفته­اند. این جانب در اولین فرصت در قم به حضور امام رسیده و موضوع را عنوان نمودم و گزارش آمادگى سفر هیئت را به لیبى اطلاع دادم. امام ضمن تایید مذاکرات مراجع محترم فرمودند که فعلاً موضوع را مسکوت بگذارید و نفیاً یا اثباتاً اقداماتى نکنید. این جانب طبق همین رهنمود امام عمل کردم.

هرگونه تفسیرى یا برداشتى جز این خطاست و در پیشگاه خداوند بارى تعالى موجب مؤاخذه خواهد بود.

ب- در مورد دفتر فلسطین در اهواز:

پس از پیروزى انقلاب، دولت موقت مهماندار اولین هیئت فلسطینى به ریاست برادر گرامى یاسرعرفات بود. این جانب به نمایندگى از طرف دولت موقت همراه برادران فلسطینى به مشهد و اهواز سفر کردیم. مرکز سفارت دولت متجاوز غیرقانونى اسرائیل در ایران که به تصرف مردم درآمده بود، در اختیار برادران فلسطینى، جهت مرکز نمایندگى آنان، قرار داده شد و بعدها، تشریفات قانونى معرفى و شناسایى دیپلماتیک به طور رسمى انجام گرفت و بالاترین شناسایى دیپلماتیک ممکن از سازمان آزادى بخش فلسطین به عنوان تنها نمایندة مشروع مردم فلسطین انجام گرفت. در اواخر اسفند 57 یا اواسط فروردین 58 از وزارت امور خارجه به جناب نخست وزیر اطلاع دادند که گویا دفترى از طرف برادران فلسطینى در اهواز دایر شده است، بدون آنکه مقامات دولت ایران از این امر مطلع باشند. در همان زمان به دولت اطلاع داده شد که گروه­هاى دیگر فلسطینى نیز دست به فعالیت هایى در خوزستان زده­اند.

خصوصأ گروه­هاى فلسطینى وابسته به عراق، آنها که مخالف سازمان آزادى بخش فلسطین هستند. بعدها اسنادى هم به دست آمد که دولت عراق و برخى از اعرابى که خود را فلسطینى و وابسته به عراق مى دانستند دست به اقدامات خرابکارانه و آموزش­هاى نظامى به برخى از عناصر منحرف در خوزستان زده­اند. دولت ایران براى جلوگیرى از هرگونه تشنج و توسعة عملیات دشمن، با برادران فلسطینى مسئله را مطرح و با آنها مشورت نمود. این جانب در جریان مذاکره با برادر آقاى         هانى الحسن، سفیر محترم سازمان آزادى بخش فلسطین در ایران بودم. و بعد از این مذاکرات این برادران خودشان هم قانع شدند که نمى بایستى آن دفتر را بدون اطلاع مقامات دولت ایران باز      مى­کردند و قبول کردند که خودشان آن را تعطیل کنند و به جاى آن دفترى در مشهد یا تبریز یا جاى دیگر، اگر نیاز دارند و مفید است بازکنند.

به همین ترتیب هم عمل شد. حال معلوم نیست چه دست هایى درکار است که موضوعات را وارونه جلوه دهند و در شرایط کنونى بحرانى و حساس مملکت این مسانل را مطرح سازند. امیدوار است این توضیحات در روشن کردن ذهن اعضاى محترم دادگاه و مردم قهرمان ایران مفید و مؤثر واقع شده باشد. با تشکر والسلام.

دکتر ابراهیم یزدى، 21/2/ 60

 

انحلال مجلس خبرگان

توسلى: «در مورد انحلال مجلس خبرگان که یکى دیگر از اتهامات آقاى مهندس امیرانتظام است توضیحات کافى قبلاً داده شده و نامة جناب آقاى مهندس بازرگان و عده اى از وزرا که تقدیم دادگاه شده است به وضوح نشان مى دهد که اولاً آنچه که انجام شده سوءنیت و توطئه و مخالفتى با جمهورى اسلامى نبوده، بلکه دولت موقت به عنوان مسئول اجرایى مملکت، خواست مردم و جوى را که در آن زمان وجود داشت به صورت یک طرح پیشنهادى درآورد و به امام امت تقدیم کرد که پس از مخالفت امام منتفى شد. ثانیاً اگر جرمى به وقوع پیوسته و کار خلافى انجام شده مسئولین آن الحمدالله در قید حیات هستند و قبول مسؤولیت کرده­اند و پاسخگو هستند. بنابراین این اتهام نیز به شخص آقاى امیرانتظام مربوط نمى­شود. دادگاه محترم توجه دارند نامه­اى که دو نفر از نمایندگان کنونى مجلس، آقایان شجونى و فخرالدین حجازى در آن موقع نوشته­اند و نامه­هاى دیگرى که با امضاهاى زیاد نوشته مى شد، نمودار جو سیاسى آن روز است. دولت موقت هم کوشش مى­کرد با توجه به جوى که هست و با توجه به مصالح انقلاب راه حلى پیدا کند.»

در اینجا نمایندة دادستان مى خواهد که نسخه­اى از نامة آقاى شجونى و فخرالدین حجازى در اختیار دادگاه قرار داده شود که آقاى توسلى مى­گویند:«حتماً در جلسه بعدى، خدمت دادگاه تقدیم مى کنم»

 

تصویری از جریانات قبل از پیروزی انقلاب

توسلى: «اما آنچه باقى مى ماند از اتهامات پروندة ایشان در ارتباط با سفارت امر یکا و تماس­هاى دیپلماتیک ایشان است، جز این مطلب دیگرى نمى­بینم که در کیفرخواست باشد، اگر هست بفرمایید. در این مورد خود ایشان توضیح دادند. بنده چون در جریان مستقیم قسمتى از ارتباطات ایشان بودم احساس مسؤولیت کردم که در دادگاه حضور پیدا کنم و اطلاعات خودم را به عنوان شاهد در این دادگاه محترم مطرح کنم. قبل از اینکه شهادت خود را بگویم، با وجود اینکه مردم شهر تهران و همة خواهران و برادرانى که اینجا هستند و صداى مرا مى­شنوند چه قبل از پیروزى انقلاب و چه بعد انقلاب، با سوابق من آشنایى دارند. اما لازم مى دانم 25 سال سوابق فعالیت ها و مبارزات سیاسى- اسلامى خود را خیلى مختصر در چند جمله به عرض دادگاه محترم برسانم. فعالیت­هاى اجتماعى من از دوران دبیرستان و به خصوص از موقعى که از سال 1335 در دانشکدة فنى تحصیلات دانشگاهیم را آغاز کردم با عضویت در انجمن اسلامى دانشجویان شروع شد. فقط این نکته را عرض بکنم که در آن شرایط در دانشکدة فنى نمازخانه­اى داشتیم، در تمام دانشگاه تهران حدود 10 تا 15 نفر نماز مى­خواندند و بعضى از آنهایى هم که نماز مى­خواندند آهسته از آن گوشه رد مى­شدند تا کسى آنها را نبیند که به نمازخانه وارد مى­شدند. در سال هاى 40 به طور فعال در فعالیت هاى سیاسى آن روز مشارکت داشتم و موقعى هم که نهضت آزادى ایران تأسیس شد به عنوان یک عضو فعال در نهضت کار مى­کردم. البته سال 41 براى ادامة تحصیل به خارج رفتم. در اروپا پایه گذار انجمن اسلامى دانشجویان، گروه فارسى زبان بودم. نشریه­اى تحت عنوان "مکتب مبارز" آن موقعى که کسى اصلاً نه از مکتب حرفى مى زد و نه از مبارزه، آغاز به کار کرد و تا پیروزى انقلاب به طور فعال انتشار مى­یافت. این اقدام موقعى انجام شد که هنوز آقاى         دکتر بهشتى به اروپا نیامده بودند. براى ادامة تحصیل اجبارأ به امریکا رفتم و در آنجا هم در انجمن اسلامى دانشجویان و فعالیت­هاى سیاسى مشارکت داشتم که نمى­خواهم به جزییات بپردازم. بعد از قیام 15 خرداد و تحولاتى که در ایران به وقوع پیوست، در سال 44 براساس تحلیلى که از نهضت در ایران داشتیم براى دیدن دوره به منطقة خاورمیانه رفتیم و آموزش نظامى و چریکى در مصر دیدیم و در سال 44 که امام از بورسا به نجف اشرف منتقل شدند، بنده قبلاً آنجا بودم و مدت شش ماه در خدمت ایشان بودم. تمام بیانیه­هایى که آن موقع از نجف خارج مى شد بنده تصدى و همراهى می­کردم. بعد هم که در سال 46 به ایران آمدم زیر فشار و کنترل ساواک باز فعالیت خودم را در سطوح مختلف سیاسى و فرهنگى ادامه دادم. در سال 50 در ارتباط با سازمان مجاهدین همراه با آقاى مهندس سحابى و آقاى هاشمى رفسنجانى بازداشت شدیم و در همین اوین مورد پذیرایى قرار گرفتیم و بعد از بیرون آمدن از زندان، مبارزات را در سطوح مختلف همراه با برادران همفکر و همگام ادامه دادیم که طبیعى است فعالیت ها مخفى بود. بعد از سال 54 با عده ای از برادران که امروز نقش فعال در انقلاب دارند به طور مخفیانه انحرافى را که در سازمان مجاهدین به وجود آمده بود افشا کردیم و روحیه­اى به جوانان مسلمان در داخل و خارج کشور دادیم. مطالبى که آن موقع با امضاى مستعار «مسلمانان متعهد» و... چاپ مى­شد از این حلقه بود. بعداً مطالبى که با امضاى "جنبش مسلمانان ایران " بود با جمعى دیگر از برادران مسلمان که باز آن روز نقش فعالى داشتند منتشر مى­ساختیم. از اواخر سال 56 به تدریج مبارزات علنى شکل مى­گیرد و در نیمة دوم سال 57 مبارزات گسترش پیدا می کند و توده­اى مى شود.

آنچه که بنده لازم مى­دانم در اینجا تأکید بکنم این است که چه بخواهیم و چه نخواهیم، این واقعیت وجود دارد که نهضت آزادى ایران و جریان فکرى که قبلاً توضیح دادم یکى از پایه­هاى اصلى انقلاب بود و کسانى که مى­خواهند این جریان را بکوبند نمى­دانند که آب به آسیاب که مى­ریزند، آب به آسیابى مى­ریزند که مى­خواهد کل انقلاب را مخدوش بکند. بنده خیلى خلاصه زمینه سازى­ها و مفصل حوادث را که قبل از پیروزى انقلاب انجام شده است ذکر می­کنم.

راجع به اربعین قم و تبریز و مسجد قبا و برنامه­ریزى­هاى عمومى آن و اولین سخنرانى عمومى آقاى مهندس بازرگان در مسجد قبا، برنامة پانزدهم شعبان (30 تیر) که نقطة عطفى بود؛ برادران و خواهران یادشان هست که قبل از برنامة 15 شعبان که قرار بود در همان زمین چهارراه مصدق برگزار شود[1] و سخنران آن آقاى مهندس بازرگان بود. وقتى پیام امام مى­آمد اثرش فقط در محدودة بازار بود. از آن تاریخ بود که اثر پیام امام به سطح شهر گسترش پیدا کرد و به تدریج تمام شهر تعطیل مى­شد و مردم عکس­العمل نشان مى­دادند. نماز عید فطر که جاى شهید دکتر مفتح بسیار خالى است بنده جزو ستاد اجرایى نماز عیدفطر بودم و مسئولیت کارهاى اجرایى آن به عهدة من بود. برادرمان آقاى هادى غفارى اینجا حضور دارند، آنچه بعد از نماز عید فطر انجام شد و باید بهایش را به ایشان بدهیم. برادرانى با ستاد برگزارى نماز عیدفطر تماس مى گرفتند که مى­خواهند بعد از نماز تظاهرات داشته باشیم جسأرتاً گفته شد بسیار خوب این کار را با توجه به شرایط آن زمان مستقلاً انجام دهید و ما هم جزو کسانى بودیم که به دنبال آقاى هادى غفارى عمل ایشان را تأیید کردیم و آن راهپیمایى باشکوه انجام شد. بعد از پایان برنامة نماز مرحوم شهید دکتر مفتح مطرح کردند که برنامة ما تمام شد و بعد برنامة راهپیمایى شروع شد.

[در اینجا آقاى لاجوردى (دادستان انقلاب مرکز) صحبت را قطع و مى گویند: «این مطالب چه رابطه اى با شهادت دارد اینها خاطرات شخصى است؟ »

حاکم شرع در جواب مى گویند: "نه خاطرات شخصى هم نیست ایشان بیان مى کنند که سوءقصدى ندارم و خدمتگزار بوده ام. بفرمایید."

بالاخره راهپیمایى­هاى تاسوعا و عاشورا و میدان شهدا؛ بنده به عنوان مسئول تبلیغات این راهپیمایى­ها عضو ستاد راهپیمایى­ها بودم. یعنى اگر این راهپیمایى­ها توانست چه در داخل و چه خارج از کشور آن نقش عظیم را داشته باشد قبول دارید که پایة اصلى برنامه ها تبلیغات بود.  وبالاخره ستاد استقبال از امام و باز بنده مسئول تبلیغات آن ستاد بودم و آن موج عظیمى که در آن تاریخ در داخل و خارج کشور به وجود آمد، نتیجة آن سازماندهى و آن تلاش بود. در این برنامه گروه وسیعى از جوانان معتقد به انقلاب و به اسلام شرکت داشتند. بنده براى اینکه خلاصه بگذرم یک نوار تاریخى از مصاحبه اى که در تاریخ پنجم بهمن ماه سال 57 در حسینیة ارشاد انجام شد، تقدیم مى­کنم. شاید در هیج نقطة دنیا سابقه نداشت تا آن حد خبرنگار در یک جا جمع بشوند. ایران مرکز خبر دنیا شده بود، دو نفر از شرکت کنندگان در این مصاحبه مطبوعاتى متأسفانه امروز در بین ما نیستند و ضایعه­اى براى انقلاب است. شهید استاد مطهرى و شهید دکتر مفتح و بنده هم به عنوان نمایندة ستاد استقبال از امام در این مصاحبه شرکت کردم و آقاى دکتر میناچى هم به عنوان مسئول (جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر) در این مصاحبه شرکت داشتند. بسیار جالب است اگر فرصتى بود این نوار را در این دادگاه مى­گذاشتند و مى­دیدید جوسازى­ها و سؤالاتى که در این یک سال و نیم اخیر براى منحرف کردن انقلاب اسلامى ما در این مملکت شده بسیارى از جواب­هایش در این نوار هست. واقعیاتى که در انقلاب مطرح بوده از زبان شهید استاد مطهرى، شهید دکتر مفتح، دکتر میناچى و بنده بازگو شده است. سؤالاتى که مخبرین در این مصاحبه مطرح کردند همین اتهامات و شبهاتى است که امروز در ارتباط دولت موقت یا شوراى انقلاب با سران ارتش، با خارجى ها و امثالهم مطرح هستند، چه اینها به وضوح نشان مى­دهد که تمام این اقدمات با اطلاع امام بوده است. نوار را عیناً تقدیم ریاست محترم دادگاه می کنم، بنده نمى­خواهم داخل جزییات اقدامات و تحولات قبل از پیروزى انقلاب بشوم. تشریح نقشى که سیستم ارتباطى داخل ایران با نجف اشرف و پاریس در انقلاب داشت و اقداماتى که برادران ما در خارج از کشور انجام دادند، نیاز به ساعتها وقت دارد. بعد از پیروزى انقلاب و تشکیل دولت موقت معاون امور انقلاب به بنده تکلیف کردند که روى طرح گارد ملى مطالعه بکنیم و بنده هم با تجربه­اى که درکارهاى اجتماعى و سازماندهى داشتم اسم و اساسنامه و شکل سازمان سپاه پاسداران را تهیه و پیشنهاد کردم که پس از تصویب، اولین هستة آن در پادگان باغشاه و بعد در پادگان عباس آباد تشکیل گردید. تا 8 اسفند سال 57 که مجداً به بنده تکلیف کردند که مسئولیت ادارة شهر تهران را به عهده بگیرم و بقیة 22 ماهى که شما شاهد کار ما و برادران ما در ادارة شهر تهران بودید. بنده در این زمینه مطلبى عرض نمى­کنم اگرکارى انجام شده به خاطر خدا و انجام وظیفه و خدمت به مردم بوده است فقط این مطلب را مى­گویم. این افتخار همیشه براى ما خواهد بود که بیش از 80 تا 90 درصد مردم شهر تهران از نظرخواهى­هایى که انجام شد اقدامات ما را تأیید مى­کردند.

 

ضرورت ارتباط با دشمنان

اما مسئلة شهادت، شهادت بر مى­گردد به ارتباط با خارجیان قبل از پیروزى انقلاب. خواهران و برادران و ریاست محترم دادگاه استحضار دارند که جناب آقاى مهندس بازرگان حدود یک سال و نیم قبل در یک مصاحبة تلویزیونى فرمودند که ما از سه ماه قبل از پیروزى انقلاب با کشورهاى مختلف خارجى ارتباط داشتیم و این ارتباط را براى مبارزه ضرورى تلقى کردند.

وقتى که ما با رژیم منحط شاه مى­خواستیم مبارزه کنیم و تمام سیستم اطلاعاتى و پلیسى در اختیارش بود در آن جو اختناق براى برنامه­ریزى مبارزه دسترسى به اطلاعات ضرورت داشت. اتفاقاً آقاى شیخ محمد منتظرى یکى از اتهاماتى که به آقاى مهندس امیرانتظام و دیگران وارد  مى­کردند این بودکه اطلاعات به سفارت امریکا مى­دادند و این اطلاعات براى امریکا خیلى مهم بود و این را به عنوان یک جرم تلقى کردند. پس اطلاعات براى مبارزه و جنگ نقش اساسى دارد و امروز با کوچکترین اطلاعى که از درون کشور عراق داشته باشیم و براى کسانى که جنگ را برنامه­ریزى مى کنند بسیار حیاتى است. اطلاعات مى­تواند چه بسا سرنوشت جنگ را تغییر بدهد، این واقعیتى است که هیچ کس نمى­تواند انکار بکند. بنابراین براى کسانى که در آن شرایط خفقان مبارزه مى­کردند دسترسى به اطلاعات مسئله­اى بسیار حیاتى بوده و براى هر سازمان سیاسى در آن شرایط خفقان از ضروریات بوده است که بتواند کسب اطلاع بکند. بنابراین کسانى که مى خواهند نقش ارتباط را محکوم بکنند در اشتباهند. نقش ارتباط به هیچ وجه مذموم نیست. آنچه که مهم است محتواى ارتباط است و نیت ارتباط که آیا ما در این ارتباط مى­خواهیم به یک ملتى خیانت بکنیم یا خدمت؟ براى نهضت آزادى ایران که یک پایة مهمى از مبارزات قبل از پیروزى انقلاب بوده است کسب اطلاعات از منابع مختلف بر این اساس استوار بوده که اگر عمل نکرده بود شما بایستى امروز خرده مى­گرفتید که چطور یک سازمان سیاسى بدون اطلاع و چشم بسته مى­خواسته نسبت به مسائل درون انقلاب و برنامه­ریزى مبارزات سیاسى ایران عمل بکند دراین صورت انتقاد و ایراد وارد بود.

 در اینجا حاکم شرع صحبت توسلى را قطع کرده و مى گوید: "جناب آقاى توسلى در ارتباط با فرمایشات شما دادسرا اصل اطلاع را رویش انگشت مى­گذارد، مسئله این بوده که آقاى امیرانتظام روى دل با آنها باز کرده و اسرار دولت اسلامى را در اختیار آنها گذاشته، جناب آقاى بازرگان هم فرمودند که ما با امریکایى­ها مى­گفتیم که اطلاعات شوروى را به ما بدهند و به اینها هم مى­گفتیم که اطلاعات آنها را به ما بدهند که خود این از نظر اسلام مردود نیست، خوب بود براى ما روشن مى­کردید که آقاى امیرانتظام مؤدت با آنها نداشت که قرآن نهى فرموده: "یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوى و عدوکم اولیاء... " و استدلال دادسرا هم همین آیه بوده. این اوراق نشان مى­دهد که آقاى امیرانتظام با آنها روى دل باز مى­کرده و فلان چنان شده و خمینى چنین شده. چنانکه اسرار دولت آقاى بازرگان را با یک شکلى در اختیار آنها قرار مى­داد والا قرآن کریم مى­فرماید: "لا ینهیکم الله عن الذین لم یقاتلونکم فى الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم" ترجمة آیه: خدا شما را نهى نمى­کند با کفارى که سر دشمنى با شما ندارند حتى با آنها احسان هم بکنید. اتهام در اصل ارتباط نیست، اتهام این است که آقای امیرانتظام روى دل با آنها باز کرده، اسرار دولت را در اختیار آنها مى­گذاشته، این نکته را اگر بتوانید دفاع کنید خیلى مناسب است.»

توسلى ادمه می دهند: « متشکرم. همان طور که فرمودید اصل ارتباط مورد تأیید و ضرورى است، حتى پیامبر (ص) هم با کفار مکه ارتباط داشتند و از دشمن کسب خبر مى­کردند. قبل از پیروزى انقلاب بسیارى از شخصیت­هاى کنونى مملکت براساس همین ضرورت با مقامات سفارت امریکا و سفارتخانه­هاى دیگر ارتباط داشتند. این مطلبى است که در رسانه هاى گروهى تصریح و اعلام شده، نه تنها آقاى مهندس بازرگان ارتباط داشته­اند، آقاى دکتر بهشتى، آقاى موسوى اردبیلى و دیگران هم ارتباط داشته­اند و هیچ کس این ارتباط را مذموم نمى­داند. آنچه مهم است نیت و محتوا و نتیجة ارتباط است، به خصوص امروز که مسئولان مملکت در سطوح مختلف با خارجیان ارتباط دارند و مهم این است که آیا این ارتباط عادله است یا نه؟ آیا به نفع ما بوده است یا سر ما را کلاه گذاشته­اند؟ این مسئله مهم است، امروز هم در بررسى ارتباطات مسنولین دولتى مهم است که آیا در این ارتباط ما برنده هستیم؟ آیا منافع و مصالح ملتمان را حفظ مى­کنیم یا خارجى­ها سر ما کلاه مى­گذارند؟ در واقع این ارتباطات این خطر را هم همیشه دربردارد، یعنى اگر متانتى که باید مؤمن داشته باشد نداشته باشیم و آنها ورزیده­تر باشند احتمال دارد سر ما را کلاه هم بگذارند.

اصل شهادت: در آن قسمتى که قبل از پیروزى انقلاب بنده در جریان ارتباط بودم، از حدود خردادماه 57 است که بنده به عنوان مترجم آقاى مهندس بازرگان با نمایندة سفارت امریکا شرکت داشتم. در این دادگاه محترم شهادت مى­دهم که اطلاعاتى که ما از این افراد مى­گرفتیم برای  برنامه­ریزى مبارزات قبل از پیروزى انقلاب بسیار مفید و مؤثر بود، به ما واقع بینى و چشم باز مى­داد.

در حدود خردادماه سال 57 که هنوز نهضت گسترش پیدا نکرده بود ما در این جلسات تأکید مى­کردیم که این حکومت پوشالى است، رژیم شاهنشاهى مورد تأیید ملت ایران نیست و مردم به امام اعتقاد دارند، امام نقش رهبرى دارد و شما باید این واقعیت را بپذیرید و این از مطالبى بود که ما آنها را بمباردمان مى­کردیم و کسانى که در این ارتباط آشنایى دارند مى دانند که این نوع بمباردمان­ها تا چه اندازه مى­تواند مؤثر باشد. ما در این اقدام همیشه خدا و مصالح ملت را در مقابل چشمان خود ناظر و شاهد مى­دیدیم و با احساس مسؤولیت سنگینى، دست به این اقدام  مى­زدیم. تا حدود آذرماه 57 بنده این مسؤولیت ترجمه و ارتباط را داشتم. با پیشنهاد جناب         آقاى بازرگان این مسؤولیت از آن تاریخ به آقاى مهندس امیرانتظام واگذار شد، بنابراین چه قبل از پیروزى انقلاب که بنده و ایشان نقش مترجم و رابط را داشته­ایم در خدمت انقلاب و مسئولان انقلاب عمل کرده ایم و چه بعد از پیروزى انقلاب آقاى مهندس امیرانتظام زیر نظر دولت موقت به عنوان مأمور دولت عمل کرده­اند و جناب آقاى مهندس بازرگان هم ضمن شهادت خودشان تأیید و قبول مسؤولیت فرمودند. اما این مطلب را لازم مى دانم به استحضار دادگاه محترم برسانم که ابهامات زیادى روى اسناد باقى مانده در سفارت و هدف­هایى که از باقی گذاردن قسمتى از اسناد داشته­اند وجود دارد که آقاى مهندس امیرانتظام توضیح داده­اند.

اما آنچه بنده مى­خواهم تأیید کنم این است که آیا بهتر نیست به جاى توجه روى گزارش­هاى غیرمستند که از سوى دشمنان انقلاب و فاسقین تنظیم شده، دادگاه محترم روى واقعیات و عملکرد

آقاى مهندس امیرانتظام متمرکز شود نه روى ظن و گمان و جوسازى که جریانى سیاسى براى به دست گرفتن قدرت ایجاد کرد و آقاى امیرانتظام را به صورت چماقى براى ضربه زدن و از صحنه خارج کردن این جریان سیاسى اصیل مطرح ساخت؟ باید انگیزة روى دل بازکردن آقاى مهندس امیرانتظام و آثار عملى آن مورد توجه قرار گیرد. آیا آقاى مهندس امیرانتظام اطلاعى داده­اند که دشمن علیه انقلاب اسلامى استفاده کرده است؟ یا مذاکرات به طور طبیعى در سطح روابط دیپلماتیک و به طور متعارف انجام شده است؟ منافع کشورهاى خارجى درکشور ما چیست؟ بدون تردید اگر دشمن از نظر فرهنگى و سیاسى مى­خواهد در کشور ما نفوذ داشته باشد به خاطر سلطة اقتصادى است. آیا ببینیم مؤدت و روى دل بازکردن آقاى امیرانتظام در این ارتباطى که داشته­اند موجب عقد قراردادى برخلاف مصالح انقلاب و ملت ما شده است؟ آیا مصالح ملت نادیده گرفته شده؟ در این محیط جوسازى شده براى قضاوت عادله، دادگاه محترم فقط مى توانند روى عملکرد دولت موقت و آقاى امیرانتظام کامل بررسى فرمایند. مثلاً در مورد ارزیابى ارتباطات خارجى دولت آقاى رجایى و اینکه آیا مؤدت با دشمنان ملت داشته­اند یا نه؟ مثلاً در مورد حل مسئلة گروگان­ها که امروز در جامعة ما مطرح است باید نتایج آن را بررسى کرد و اینکه آیا نتیجة آن به نفع ملت ما بوده یا نه؟ به نفع ملت عمل شده یا سر دولت را کلاه گذارده­اند؟ در روابط خارجى دولت موقت نیز باید دید اگر نظر خاصى برخلاف مصالح ملت در میان بوده این نظر منتج به چه عملى شده است؟ آیا بیت المال از مملکت خارج شده؟ آیا افراد طاغوتى فرار داده شده­اند؟ آیا عملى انجام شده که امریکا از آن براى ضربه زدن به انقلاب استفاده کرده است؟ من شهادت مى­دهم تا آنجا که اطلاع دارم جز به خاطر خدا و خدمت به ملت و انجام وظیفه عملى انجام نشده است. صرفاً براساس گزارش دشمنان انقلاب و فاسقین بدون هیچ گونه مدرک و سند و شهادت معتبر نمى­توان چنین اتهامات بى اساسى را وارد دانست.

 

دو جریان اصیل اسلامی

اما مطلبى را ریاست محترم دادگاه در ابتداى دادگاه فرمودند، دقیقاً نکته­اى بود که مى خواستم در پایان مطالبم عرض کنم. محاکمة آقاى امیرانتظام و جوسازى­هایى که شده است، نمى تواند  بن بست­هاى انقلاب را حل بکند. بیایید واقع بین باشیم. واقعیت این است که دو جریان اصیل اسلامى به خصوص بعد از شهریور 20 در مملکت ما وجود داشته و امروز هم ادامه دارد. براساس

آیه­اى که تلاوت کردم برداشت­هاى متفاوت در جامعة اسلامى مورد پذیرش است. "فبشر عبادى الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه. "

(در اینجا حاکم شرع شروع به صحبت مى کند و توضیحى در مورد آیة تلاوت شده مى­دهد و ضمن تفسیر نتیجه مى­گیرد که باید بهترین قول ها را در نظر گرفت نه همة قول ها را).

توسلى ادامه مى­دهد که: "طبیعى است احسن باید بهترین نظریات باشد. آنچه که بنده مى خواستم عرض کنم این است که بعد از شهریور 20 در مملکت ما دو جریان اصیل اسلامى وجود داشته و امروز نیز ادامه دارد. یک جریان همان جریانى است که بندة عرض کردم اگر آقاى امیرانتظام مجرم باشند مجرمین اصلى آن آیت الله طالقانى و مهندس بازرگان و دکتر سحابى هستند. این جریانى است در بین اقشار تحصیل کرده و روشنفکر جامعة ما که اعتقادات خودشان را از طریق منطق و استدلال و عقل متکى بر مذهب به دست آورده اند. یک حرکت اصیل اسلامى دیگرى وجود دارد که شاید مقدمین این حرکت فداییان اسلام باشند و از متن توده جامعه ما جوشیده اند و اسلام را در آن کلیتش مى خواهند، اسلام این طور گفته و این است و جز این نیست و باید بى درنگ نیز اعمال شود.»

دادستان سؤالى مى کند آقاى توسلى ادامه مى دهند: « عرض کردم بله این تحلیلى است که بنده دارم، ادامة این جریان هیئت­هاى مؤتلفه است که در سال هاى 40 شکل مى گیرد و نقش بسیار مؤثرى در 15 خرداد و قیام 15 خرداد و رسانیدن پیام امام در آن شرایط خفقان ایفا مى­کنند. این دو جریان اصیل فکرى در جریان انقلاب و بعد از آن در کنار هم حضور داشتند. اینکه امام امت به کرات مسئلة فیضیه و دانشگاه را مطرح ساخته اند اشاره به این دو جریان است. همان طور که در پیروزى انقلاب فیضیه و دانشگاه در کنار هم بودند، براى تداوم انقلاب نیز ضرورى است. این نکته­اى است که برادران ما از 20 سال یا 30 سال قبل مورد توجه­شان بود که باید دانشگاه و فیضیه پیوند داشته باشند، از یک طرف روحانیت را به دانشگاه آوردند و از طرف دیگر سیاست را به مساجد و حوزه ها. در سال 1339 که مرحوم آیت الله بروجردى فوت کرده بودند، سازمان­هاى سیاسى آن روز مثل جبهة ملى مخالف برگزارى مجلس ترحیم براى ایشان بودند، دوستان ما      على­رغم مخالفت آنها براى نشان دادن پیوند طلبه و دانشجو از طریق انجمن اسلامى دانشجویان به قم رفتند و راهپیمایى باشکوهى در شهر قم در کنار برادران طلبه برگزار کردند و اتفاقاً آن روز ما وارد به مدرسه­اى شدیم که آقاى دکتر بهشتى در آنجا درس مى­دادند و ایشان براى ما سخنرانى کردند و افرادى مثل آقاى سید هادى خسروشاهى جزو طلبه هاى مبارز آن دوره بودند. پیوند  آیت الله طالقانى با جناب آقاى مهندس بازرگان همین فلسفه است، اینکه مى بینید شهید استاد مطهرى در این جریان حضور پیدا می­کند این پیوند است و این تنها راه حلى است که انقلاب ما بتواند تداوم داشته باشد که فیضیه و دانشگاه در کنار هم و دست در دست هم داشته باشند. ما سمبل فیضیه را امام مى­بینیم و سمبل دانشگاه را آقاى مهندس بازرگان. این دو جریان بایستى در کنار هم باشند تا تداوم انقلاب اسلامى امکان پذیر باشد. بعد از پیروزى انقلاب براى اینکه انقلاب ما نتواند آن انسجام اولیة خودش را داشته باشد و منحرف شود، کسانى که به طور ریشه­اى به اسلام و انقلاب اسلامى اعتقاد نداشتند دو تز انحرافى را مطرح کردند، گروهى از همان روزهاى بعد از پیروزى انقلاب واژة لیبرال را مطرح کردند. گروه دیگر تز ارتجاع را براى اینکه فیضیه و دانشگاه نتوانند درکنار هم باشند. با طرح ارتجاع و لیبرالیسم بین فیضیه و دانشگاه جدایى و شکاف به وجود آوردند و این یکى از رموز جدایى مردم، تفرقه، نفاق، پراکندگى و همان شکاف­هایى است که ریاست محترم دادگاه در ابتدا دادگاه از زبان پیامبر اسلام (ص) مطرح کردند.

 

خطر توطئه آمریکا و شوروی

توجه دادگاه محترم را به این واقعیت تاریخى که سابقة نیم قرن در مملکت ما دارد جلب می­کنم. اینکه کسانى خواسته باشند یکى از پایه هاى انقلاب اسلامى را امریکایى و در خط امریکا معرفى بکنند؛ این همان خط امریکاست و همان کتابى است که آقاى دکتر یزدى در مجلس معرفى کردند به نام "گروگان خمینى" این همان خط است. آن کتاب که نویسنده­اش عضو "سیا" است   مى­خواهد معرفى بکند این انقلاب که شما مى­گویید اسطوره است براى کشورهاى اسلامى، این   بى­محتواست، این دست پروردة خود ما بوده، خود ما آن را پایه گذارى کرده­ایم، مى­گویید نه؟ خودشان مى­گویند فلانى و فلانى که نقش مهم در انقلاب داشته­اند امریکایى هستند. خود آنها این طور مى­گویند. این دامى است که دشمن در مقابل انقلاب ما باز کرده. آنها توطئه­گر هستند، آنها کارشناس دارند، آنها دقیقاً مسائل درون انقلاب ما را ارزیابى مى­کنند و از این طریق راحت­تر با بدنام کردن چهره هاى اصیل انقلاب و ایجاد تحیر و بى تفاوتى در درون جامعه تلاش مى کنند شرایط 28 مرداد را به وجود آورند. این شیوه که استراتژى مشترک امریکا و شوروى است و توسط گروه هاى چپ و چپ نما و متأسفانه دوستان نادان انقلاب پى­گیرى مى شود بسیار مؤثرتر و مهلک­تر از تجاوزى است که دولت بعث عراق به مملکت ما کرده است. بنابراین با توجه به مسائلى که در این دادگاه مطرح شده است و حساسیت این دادگاه بسیار ضرورى است که ریاست محترم دادگاه توجه خاص مبذول نمایند. آقاى مهندس امیرانتظام، به عنوان فرد مطرح نیست ما باید به وظیفة خود عمل کنیم، اگرچه فدا بشویم، آنچه مطرح است مصالح انقلاب و سرنوشت ملت ماست. به کجا مى­رویم؟ آیا آنچه در درون انقلاب ما مى­گذرد دست­هایى که  چهره­هاى صادق و صمیمى انقلاب را که دیروز در کنار هم بودند امروز در مقابل هم قرار داده­اند دوستان انقلاب هستند؟ آیا ما مى­توانیم قبول کنیم که آقاى مهندس امیرانتظام براساس گزارش کسانى که جاسوس و دشمن ما بودند جاسوس تلقى شوند، اما کسانى که سوابق چهل سالة آنان و عملکرد امروز آنان نشان مى­دهد و با ابرقدرتها ارتباط دارند و با نفوذ در ارگان هاى مملکتى اطلاعات را به دشمنان انقلاب مى­دهند و به طور مستمر علیه انقلاب اسلامى توطئه مى­کنند جاسوس نیستند؟ آنها با این سوابق باید آزادانه نشریه داشته باشند و آزادانه فعالیت کنند و هیچ گونه سؤالى و ابهامى در مورد آنان مطرح نشود، ولى آقاى مهندس امیرانتظام بر اساس اینگونه گزارشها و جوسازى ها به عنوان جاسوس در این دادگاه محاکمه مى شود. باید مشخص شود جاسوس واقعى کیست؟

من به عنوان فردى که 25 سال در مبارزات مملکتم شرکت داشته­ام و در این انقلاب نیز نقش کوچکى داشته­ام و خدمت کرده­ام و شاهد ریختن خون دهها هزار شهید که یکى از این شهیدان برادر خود من بوده و صدها هزار معلول (که آقاى دکتر خواجوى قبل از دادگاه اشاره کرده­اند یکى از مشکلات ما و دو نسل آیندة ما همین معلولین خواهند بود.) [بوده ام، از] دادگاه محترم و ملت قهرمان ایران مى­خواهم قبل از آنکه حکمى صادر شده باشد به خود آییم و ببینیم به کجا مى­رویم و چکار مى­کنیم؟ از دادگاه محترم مى­خواهم آنچه را که حق هست، آنچه را که خواست خداست و مصالح انقلاب ایجاب مى­کند حکم کنند. این مسائل با بى طرفى عنوان شد و از دادگاه محترم و خواهران و برادرانى که حوصله کردند به صحبتهاى من گوش دادند تشکر          مى­کنم. والسلام والعاقبة للمتقین.

منبع: روزنامه میزان تاریخ های 9، 10، 12، 13 خرداد 1360 و

کتاب « آن سوی اتهام» جلد دوم « محاکمه و دفاعیات عباس امیر انتظام در دادگاه انقلاب- اسفند 59 تا خرداد 60- نشر نی



[1] - منظور زمین ضلع شمال غربى تقاطع خیابان طالقانى و ولى عصر است که در حال حاضر مربوط به جامعة الامام الصادق (ع) مى باشد که در آن زمان بایر بود.